(عکس مربوط به اوایل پاییزه 98!.)
زمانی که داشتم به سختی برای کنکور می خوندم!. وقتی خسته می شدم خودم به خودم روحیه می دادم. همش الکی بود!. وقتی داشتم دفتر برنامه ریزیامو می خوندم حالم گرفته شد. بدتر دپرس شدم و دلتنگ تر. . 
(عکس مربوط به اواخر دبیرستانمه، بهار 98.)
این عکس و چند صفحه ی قبل و بعدش واسه دوران شکست عشقیمه!. یکی از مزخرف‌ترین و عجیب ترین شبای عمرمو گذرونده بودم. 
رفته بودیم مهمونی که مامانه عشق بچگیام(!!) گفت دخترخالم واسه پسرش نشون کرده!. منم از اون شب هی آهنگ عارفو گوش می دادم!. آخه اون زمان همش حس می کردم شبیه حال و هوای منه!!. 

+می دونم پست مسخره ای بود! ولی برای تخلیهٔ خودم ارسال می کنم. شهامت و قدرت(!) گفتن اتفاقات اون شب رو ندارم. شاید اگه یه روز نترس بودم و سرم باد داشت! می یام و می گم چه غلطای عشقولانسی کردم! شاید عبرت گرفتین!. شایدم دورمو خط کشیدین!!. 

من یه من دارم که هیچوقت تنهام نمی زاره!

خواب نمی برد مرا... وات د فاز؟!

  ,اون ,عکس ,دادم ,همش ,یه ,می دادم ,می خوندم ,اون شب ,مربوط به ,عکس مربوط

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رؤیای نیمه شب تابستان منبع وب سایت حقوق و زندگی تویی پایانِ ویرانی فروشگاه لوازم خانگی رنگین کمان بلاگ امین فلاحان فروشگاه فایل های نایاب پروژه های الکترونیک salamati قیمت دقیق طلا نرخ سکه